به اولین پست از فصل دوم سریال محبوب فرندز رسیدیم. دراین پست هم مثل پست های قبل قراره علاوه بر دیدن اسکرینشاتهایی از سریال فرندز که توش یه اصطلاح روزمره به کاربرده شده، با ترجمه اون اصطلاح و نحوهی استفاده ازش توی جملهسازی آشنا بشیم. با سری پنجم لغات و اصطلاحات سریال فرندز همراه ما باشید…
فصل دوم – قسمت دوم
اصطلاح: show someone what one’s made of
معنـی اصطلاح: به کسی نشون بدی چند مرده حلاجی
مـثال: !In the match today I’m gonna show them what I’m made of
تـرجمه: توی مسابقه امروز نشونشون میدم چند مرده حلاجم!
فصل دوم – قسمت سوم
اصطلاح: Side with someone
مـعنی اصطلاح: طرف کسی بودن
مثـال: .If we had an argue today you should side with me
ترجـمه: اگه امروز جر و بحثی پیش اومد باید طرف منو بگیری.
اصطلاح: Mess with someone
معـنی اصطلاح: سر به سر کسی گذاشتن
مثال: .She’s a very sensitive kid, don’t mess with her
ترجمـه: اون بچه حساسیه، سر به سرش نذار.
اصطلاح: Buy
معنی اصطلاح: قبول کردن/ باور کردن
مـثال: .He had to make things up about the accident and fortunately, the teacher had bought it
ترجمه: اون مجبور شد راجع به تصادف یه چیزایی رو سر هم کنه و خوشبختانه معلماش اونارو باور کرد.
اصطلاح: Folks
مـعنی اصطلاح: در لغت به معـنی مردمه ولی اگر با مالکیت به کار برده بشه معنـی والدین هم میده.
مثـال: .‘I’m gonna spend the Nowruz at my folks
تـرجمه: نوروز رو پیش پدر و مادرم میگذرونم.
اصطلاح: End up
معنی اصطلاح: منتهی شدن به/ سرانجام
مثال: .She’ll end up penniless if she continues to spend like that
ترجـمه: اگه همینطوری به خرج کردن ادامه بده آخرش فقیر میشه.
میتونید pdf اصطلاحات سریال فرندز رو از اینجا دانلود کنید:
فصل دوم – قسمت پنجم
اصطلاح: Figure out
مـعنی اصطلاح: فهمیدن/ سر در آوردن
مـثال: .It’s a complex game, and it took us some time to figure out how to play it
ترجمـه: بازیه سختیه و یه مدت زمان برد تا بفهمیم چطوری باید بازیش کنیم.
اصطلاح: Meant to be
معـنی اصطلاح: قرار بودن/ قسمت بودن
مثـال: .I thought we could be friends, but I guess it just wasn’t meant to be
ترجمه: فکر میکردم بتونیم با هم دوست باشیم ولی انگار قسمت نبود.
فصل دوم – قسمت ششم
اصطلاح: Kind of
معنـی اصطلاح: یه جورایی/ تاحدودی
مثال: .It was kind of strange to see him again there
تـرجمه: یه جورایی عجیب بود که دوباره اونجا ببینمش.
فصل دوم – قسمت هفتم
اصطلاح: put on weight
معنی اصطلاح: وزن اضافه کردن/ چاق شدن
مـثال: .We all have that friends who eats more than everyone else but doesn’t put on weight
ترجـمه: همه مون یه دوست داریم که از همه بیشتر میخوره ولی چاق نمیشه.
فصل دوم – قسمت هشتم
اصطلاح: In spite
مـعنی اصطلاح: علیرغم/ باوجود
مثـال: .He was very fast in spite of being terribly overweight
ترجمـه: با وجود اضافه وزن داشتن سرعتش خیلی بالا بود.
اصطلاح: cut someone some slack
معـنی اصطلاح : به کسی که تحت شرایط بدیه سخت نگرفتن
مثال: .Because it was the last day of class, the teachers cut us some slack
ترجمه: چون آخرین روز کلاس بود، معلم بهمون سخت نگرفت.
خب، این آموزش هم تمام شد. امیدوارم که تا اینجای دوره، خوب پیش رفته باشید. در بخش ۶ به بررسی ادامه ی لغات و اصطلاحات سریال فرندز فصل دوم خواهیم پرداخت. اگر سوال، نظر و یا پیشنهادی دارید حتما برای ما بنویسید.
راستی! تلگرام چ یاب رو برای با خبر شدن از آخرین اخبار و تخفیف های ما دنبال کنید.
ارسال پاسخ
نمایش دیدگاه ها